سحـــــــــــــــــــر کـــــــــــتلــــــــــــــــــــــتـــــیــــان:)))

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

    امکانات وب

     سرماخوردگی سردرد بعد از یه ترااافیک رسیدن به منزل و شوت شدن در حمام و سپس در تخت خواب و شکر کردن خدا برای اینکه هیچ جا تخت خواب و دشوری و حمام و....خودهههه آدم نمیشه کلی مخش فیزیک و امتحان کتبی زیست و فیزیک فردا بدن درد داغوووونه داغون باشد تا صبح زود از خواب برخیزیم برای نزدیک شدن به علم و اینـجور حرفا من دارم میمرم از خواب آقا خودافزفردا از مدسه اومدم یه پستتتتتت طوووووولااانی میزارم باشد تا بدقول نشویم و از الان دو روز تا روزه متولد شدنمان:) سحـــــــــــــــــــر کـــــــــــتلــــــــــــــــــــــتـــــیــــان:)))...
    ما را در سایت سحـــــــــــــــــــر کـــــــــــتلــــــــــــــــــــــتـــــیــــان:))) دنبال می کنید

    برچسب : ثبت خاطره ها, نویسنده : csusa11447 بازدید : 218 تاريخ : دوشنبه 29 آذر 1395 ساعت: 21:46

    داشتم میرفتم بخوابم که دیدم عهههه الان دیگه ۱۵امهههه من بزرگ شدم یهوبدنیا اومدم ینیبعد ضایع شدم و مامان جان گفتن بنده فردا سره زنگ شیمی بدنیا خواهم آمد الانم قشنگ یه متن ادبی با یه عالمه احساااااس نوشتم قبلش گفتم برم اهنگ و عوض کنم و پست و بزارم که پسته پاک شد باز:| ینی....!!!!! بابت تبریکات مامان جان و محمد عزیز در بیان و محیا مای بغل دسی  که از اولیا بودن و من یادم مونده بود و از خواننده های عزیــــزی که پست قبل خوندن کلـــــی ممنونم و التماس دعا دارم برای کم نیاوردن در امتحاناتِ پشت سر همه این هفته ....!(سه تا امتحان در روز فحش به آبااااااع و اجداد دانش اموز است کمی انصاف خووووووب معلمان جان!!!!) تولدم بعد از چند سال افتاد بعد از محرم و صفر حال هــــی من با اهنگ جدید محسن یگانه قر میدم و خووووشالی میکنم والا چن سالی بود روز تولدم نمیتونستم تکون بدم خودمو نشون بدم سحـــــــــــــــــــر کـــــــــــتلــــــــــــــــــــــتـــــیــــان:)))...
    ما را در سایت سحـــــــــــــــــــر کـــــــــــتلــــــــــــــــــــــتـــــیــــان:))) دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : csusa11447 بازدید : 212 تاريخ : دوشنبه 29 آذر 1395 ساعت: 21:46

    آی آدم ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانیدیک نفر در آب دارد می سپارد جانیک نفر دارد که دست و پای دائم می زندروی این دریای تند و تیره و سنگین که می دانیدآن زمان که مست هستید از خیال دست یابیدن به دشمنآن زمان که پیش خود بیهوده پنداریدکه گرفتستید دست ناتوانی راتا توانایی بهتر را پدید آریدآن زمان که تنگ می بندیدبر کمرهاتان کمربند در چه هنگامی بگویم من ؟یک نفر در آب دارد می کند بیهوده جان قربان آی آدمها که بر ساحل بساط دلگشا داریدنان به سفره جامه تان بر تنیک نفر در آب می خواند شما راموج سنگین را به دست خسته می کوبدباز می دارد دهان با چشم از وحشت دریدهسایه هاتان را ز راه دور دیدهآب را بلعیده در گود کبود و هر زمان بی تابیش افزونمی کند زین آبها بیرون گاه سر . گه پا آی آدم ها او ز راه دور این کهنه جهان را باز می پاید می زند فریاد و امید کمک دارد آی آدم ها که روی ساحل آرام ، در کار تماشائید !موج می کوبد به روی ساحل خاموشپخش می گردد چنان مستی به جای افتاده ، بس مدهوشمی رود نعره زنان. وین بانگ باز از دور می آید : آی آدم ها .. و صدای باد هر دم دلگزاتردر صدای باد بانگ او رساتراز میان آب های دور ی و سحـــــــــــــــــــر کـــــــــــتلــــــــــــــــــــــتـــــیــــان:)))...
    ما را در سایت سحـــــــــــــــــــر کـــــــــــتلــــــــــــــــــــــتـــــیــــان:))) دنبال می کنید

    برچسب : یک نفر در آب دارد میسپارد جان,آی آدمها یک نفر در آب دارد میسپارد جان, نویسنده : csusa11447 بازدید : 201 تاريخ : دوشنبه 29 آذر 1395 ساعت: 21:46

     سحر  سحری که اگر سال ها پیش بود الان از ترس امتحان دینی و جغرافی و انشایه فرداش و امتحان فیزیک امروزش جلز وللللللز میکرد و روی پا بند نبود با بی تفاوتی به کلاس میره قطعا خودم نمیرم و پاهام منو میکشونن چون انقد غررررق فکرم که یکی بهم بزنه سریع میخورم زمین پاهام اصن در اختیارم نیست امت تنها چیزی که این روزا در اختیارمه این بغض لعنتیه فقط خسته ام از همه لحاظ  بیشتر از این که حس تنهایی کنم دوست دارم تنها بدون هیچکدوم از دوستام تو فکر برم و از پارک رد شم و روی برگهای زرد پا بزارم باد پاییزی بدنمو بلرزونه و عطسه کنم و باز برم تو فکر بدون اینکه دستی جلوی صورتم رد شه و بگه هوووووووی سحر کجایی تووووو!!!! بدون هیچ حرفی فقط خیره به دو تا کفش صورتی که برگهارو له میکنن و از روشون رد میشم  نباید اتقد بدقلق میشدم منی که دلم میخواست همیشه همه با حرفام قه قه سر بدن و از لک دربیان و شاد باشن  شدم سست تر از همیشه طوری که سره زنگ زیست میخوابم و تو کلاس زبان پو بازی میکنم و تو خونه فقط اهنگ گوش میدم اتقد سرد به بهتریتام تگاه میکنم که کسی جرعت نمیکنه بیاد طرفم از خودم متفر میشم وقتی ناراحتی تو چشماشون سحـــــــــــــــــــر کـــــــــــتلــــــــــــــــــــــتـــــیــــان:)))...
    ما را در سایت سحـــــــــــــــــــر کـــــــــــتلــــــــــــــــــــــتـــــیــــان:))) دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : csusa11447 بازدید : 211 تاريخ : دوشنبه 29 آذر 1395 ساعت: 21:46

    اونی که ساعت ها کتاب به دست جلوی آینه قدی اتاقش ایستاده و با خودش حرف میزنه چیزی برای از دست دادن نداره:) آخر ترمی از همه ی درسا بخصوص انشا و دفاعی وخلاصه درسای چرت و پرت که شاخ شدن کتلت شدیم رسما تو خواب بلند بلند مسئله ی شیمی حل میکنم بعد یهو داد میزنم نهههه یون آلمینیوم اون نیست بعد تو خواب معلممون با کتاب میزنه تو سرم و میگه ای وااااااااای یونشو بلد نیستی ینی؟خیلی خب اول آرایش الکترونیش و بنویس بعد لایه اول و از دو پی شیش شروع میکنم به نوشتن یهو کل کلاس انگشت اشارشونو میگیرن سمت بنده که پای تخته میباشم و یکصدا میگن هوووووووووووووووووووو هووووووووووو خانوممونم میخنده میگههه اره هووووش کنید و با حالت جییییغ و هذیون پریدم از خواب میخواستم عمق فاجعههه رو بگم والا انقد تو تلاطم درررررررررس دادن بودن معلما و منم تو تلاطم درررررررس خوندن یه جشن تووووووولد نشد بگیرن برام ینی میخوااااستن برای اولین بار که تولدم افتاده بعد از صفر بترکونن درحالی که مشغله ام داشتن بعد من گفدم درس دااارم اوناااااام بدون چوووووووووون و چرایی گفتن عه؟درست مهمه دیگه حالا یه روز دیگه میترکونیم تولدتو:///انگار منتظ سحـــــــــــــــــــر کـــــــــــتلــــــــــــــــــــــتـــــیــــان:)))...
    ما را در سایت سحـــــــــــــــــــر کـــــــــــتلــــــــــــــــــــــتـــــیــــان:))) دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : csusa11447 بازدید : 219 تاريخ : دوشنبه 29 آذر 1395 ساعت: 21:46